سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

سورنا سردار دلیر مامان و بابا

تولد 4 سالگی سورنا به روایت تصویر

امسال می خواستم یه تولد ساده و معمولی برات بگیرم که چند وقت قبلش خواستی که کیک تولدت امسال باب اسفنجی باشه.....با اینکه فرصت کم بود و وقتم محدود ولی خوب دیدم فکر بدی هم نیست...به خاطر رنگ باب اسفنجی می تونم از تزئیات پارسالت هم دوباره استفاده کنم....اینه که دست به کار شدیم و دوباره روز از نو روزی از نو و دوباره درست کردن تزئینات.....خیلی کار سختیه وقتی بخوای همه چیز رو خودت درست کنی و سفارش ندی به موسسات اما لذتی داره وصف ناپذیر.......اما از همه این کارها لذت بخش تر دوختن یه لباس باب اسفنجی  اونم با دست و نه چرخ خیاطی برای تو بود که واقعا بهم مزه داد.....شبی که داشتم شکلش رو تکمیل می کردم....برقها رفت و با نور موبایل شکل هاش رو درست کرد...
31 خرداد 1393

4 سالگی

انگار همین دیروز بود که از زیر اب و قرانی که دست باباجون بود رد شدم .....انگار همین دیروز بود که با گریه های خاله راهی بیمارستان شدم.....انگار همین دیروز بود............باورش خیلی برام سخته از چنین روزی که وارد زندگی ما شدی چهار سال داره میگذره.......انگار چشمهام رو بستم و حالا بازشون کردم.....باورش برام سخته وقتی فکر می کنم وقتی بدنیا اومدی چقدر کوچیک و ناتوان بودی و حالا......اینقدر بزرگ شدی که گاهی کم میارم از جواب دادن به همه سوالهایی که می پرسی و چراهایی که همش تو ذهنت داری و حرفهایی که میزنی...برای خودت یه مرد حسابی شدی با اخلاق های مردونه......چشم به هم بزنم باید شاهد مدرسه رفتنت باشم و شاید..................... از همون روزهایی اول...
19 خرداد 1393
1